Frozen heart
Frozen heart
درد دل ( <-PostCategory-> )

 مي گويند عشق نعمتي است كه از طرف خداوند به انسان هديه داده شده است

پس چرا بايد بين دو مرغ عشق جدايي درست كرد كه يك سمت زندان ليلي و در

سمت ديگر مجنون و يك جلاد وسط آن ها كه حتي حق نداشته باشند همديگه

نگاه كنند .

 

 

 

باز باران بي ترانه ،

  بي ترانه ، بي هواي عاشقانه

بي نواي عارفانه ، در سكوت ضالمانه
                      خسته از مكر زمانه ، غافل از حتي رفاقت
حاله اي از عشق و نفرت ، اشكهاي طبق عادت
                       قطره هايي بي طروات ، روي دوش آدميت
                                          مي خورد بر بام خانه .....

 

گرم از دست برخيزد كه باد دلدار بنشينم                         زجام وصل مي نوشم ز باغ عيش چينم
شراب تلخي صوفي سوز بنيادم بخواهد برد                      لبم بر لب نه اي ساقي و بستان جان شيرينم
مگر ديوانه خواهم شد در اين سودا كه شب تا روز              سخن با ماه مي گويم پري در خواب مي بينم
لب شكر به مستان داد و چشمت مي به ميخواران             منم كز غايت حرمان نه با آنم نه با اينم
چو هر خاكي كه باد آورد فيضي برد از انعامت                  ز حال بنده ياد آورد كه خدمتكار ديرينم
نه هر كو نقش نظمي زد كلامش دلپذير افتد                       تذور طرفه من گيرم كه چلاك است شاهينم
اگر باور نمي داري روز از صورتگر چين پرس                   كه ماني نسخه مي خواهد ز نوك كلك مشكينم
وفاداري حق و گويي نه كار هر كسي باشد               غلام آصف ثاني جلال الحق و الدينم
رموز مستي و رندي ز من بشنو از واعظ                  كه با جام و قدح هر دم نديدم ماه و پروينم
                   
جز نقش تو در نظر نيامد ما را                   جز كوي تو رهگذر نيامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را عهدت            حقا كه به چشم در نيامد ما را
 
بر گير شراب طرب انگيز و بيا                     پنهان ز رقيب سفله بستيز و بيا
مشنو سخن خصم كه بنشين و مرو             بشنو ز من اين نكته كه برخيز و بيا
 

 

ز سه نفر هرگز متنفر نباش
فروردینی ها، مهری ها، اسفندی ها
چون بهترینن...
سه نفر رو هرگز نرنجون
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ی ها
چون صادقن...
سه نفر رو هیچ وقت نذار از زندگیت برن
شهریوری ها ، آذری ها ،آبانی ها
چون به درد دلت گوش میدن...
سه نفر رو هرگز از دست نده
مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها
چون دوست واقعی ان..

مــردم می پرسند :
زنــدگـی ِ زیـــبا چـیست ...؟
دسـت ِ تـــو را مـی گــیرم
و بــه خــود نــزدیـک میکــنم
ســرم را آرام
بــر شـانـه ات تکـیه می دهــم
و در چشمــشان ، لبــخـند میــزنــم

 

هنوز منتظری بیادو یاره تو شه...!
بهار تو مرده،دلت چفد خوشه!!
پرنده ای اما،اسیر کوچ خودت...
همیشه هم میرسی به هیچو پوچ خودت...
نگو بهار چی شده!!!پرنده غمگین
برای هیچکی نخون،به پای هیچکی نشین

طــــوفانی ام می کــــنی
با چشم هایی
که آرام تـــر از آرامش است
 

می نویسم با خون خود در آسمان
پرسپولیس زیباترین عشق جهان
می نویسم بر سر کوه بلند
پرسپولیس فرمانروایی سربلند
می نویسم بر تن خون روان
پرسپولیس تیم همیشه قهرمان

 

میان رنگهای باغ هستی
فقط قرمز جدا کردن چه زیباست
تو را ای پرسپولیس ، محبوب دلها
ز عمق جان دعا کردن چه زیباست
پس از هر برد و هر پیروزی تو
غم دل را رها کردن چه زیباست
تو در فوتبال ایران بهترینی
تو را سرور صدا کردن چه زیباست

دختره به دوس پسرش میگه:
یه جمله بگووووو قلبم بلرزه
پسره میگه:داداشت پشت سرشه
هیچ بدبخت خیلی لرزید سکته کرد

یادت باشه تا خودت نخوای هیـچ کس نمیتونه زندگیتو خراب کنه ! یادت باشه که آرامش
رو باید تو وجود خودت پیدا کنی! یادت باشه خدا همیشه مواظبته!یادت باشه همیشه ته
قلبت یه جایی برای بخشیدن آدما بگذاری ..
گوش كن برات خوبه
1.منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش...اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن
؛همه رهگذرند!
2.زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند،مراقب حرفهايمان باشيم!
3.به کسانی که پشت سر شما حرف میزنند بی اعتنا باشید،آنها به همانجا تعلق دارند،یعنی
دقیقاپشت سر شما!
4.گاهی در حذف شدن كسي از زندگيتان حكمتي نهفته است. اينقدر اصرار به برگشتنش نکنید!
5.آدما مثل عکس هستن،زیادی که بزرگشون کنی کیفیتشون میاد پایین!
6.زندگی کوتاه نیست،مشکل اینجاست که ما زندگی را دیر شروع میکنیم!
دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند،
زیرپایت بچین که پله شوند…
هیچوقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت،فرداهم هست…
ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست
فرداهایت قشنگ...
 

از سه نفر هرگز متنفر نباش
فروردینی ها، مهری ها، اسفندی ها
چون بهترینن...
سه نفر رو هرگز نرنجون
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ی ها
چون صادقن...
سه نفر رو هیچ وقت نذار از زندگیت برن
شهریوری ها ، آذری ها ،آبانی ها
چون به درد دلت گوش میدن...
سه نفر رو هرگز از دست نده
مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها
چون دوست واقعی ان...

در زبان انگلیسی واژه های :
دوست friEND
دوست پسرboy friEND
دوست دختر girl friEND
بهترین دوستbest friEND
همگی سه حرف -END- خاتمه را به همراه دارند
اماکلمه FamILY خانواده
سه حرف رادارد ILY
که همان مخفف I LOVE YOU میباشد
وجالب تر است بدانید
FAMILY=FATHER AND MOTHER I LOVE YOU

خدایا از من دلگیر نشو
ولی به خودت قسم 
دنیایت آخر نامردیست

 

هروقت گریه میکنم سبک میشوم
عجب وزنی داردچند قطره اشک...!
خدایا مانده ام نمیدانم ازدست داده ام یاازدست رفته که روزگارم این چنین است

دیگربرایم مهم نیست
برایم مهم نیست دیگران چهمیگویند
زیرا
من فقط خودم هستم
خودم که عاشق توهستم
به کسی عشق بورزکه لایق عشق باشد
نه تشنه عشق
خدایا بت بود بت شکن فرستادی
من پراز بغضم بغض شکن هم داری؟؟؟

 


 

چند وقتیست با لب هایی کبود سر می کنم

سردی بو سه هایت...

کبودی لب هایم

بی شک هنگامی که نوازشم می کردی

آرام تر آرام

بی خبر از هیزم های نیمه سوخته ی احسام بودی

نوازشم کن

عاقبت کبودی های بدنم هیزم های احساس را

تا انتها خواهد سوزاند

نوازشم کن...

 

 

با زهم حوادث در روزنامه

چهره ای آشنا در میان قربانیان عشق

تیتراژ سیاه است

اما اندوه نگاه قربانی ها سیاه تر

پکی محکم به سیگارش زد

چهره ای را آشنا یافته

روزنامه را بر روی نیمکت گذاشت و رفت

پرونده مقتومه است

قاضی خود او بود...

مترسک به پرستو ای دلبسته بود

چشمان براقش...پرهای خوشرنگش...آوای او دل مترسک را ربوده بود

با دستانی باز روزی را انتظار می کشید که بتواند پرستو را در آغوش گیرد

ولی اینک پرستو به جایی دیگر کوچ کرده

مترسک محزون است

طنین قارقار کلاغ ها روحش را خراش می دهند

دلش آوایی دیگر می خواهد

آه مترسک برای چه آغوش گشوده ای؟

پرستو معرفت ندارد او کوچ خواهد کرد

به چه دل بسته ای؟دست هایت را پایین بینداز...لباس پاره پاره،صورت زمخت و

دندان های نخ نمایت پرستو را رام خود نخواهد کرد...وجودت برای هراسانیدن است

به هراس دیگران اکتفا کن

مترسک اشکی برای ریختن ندارد

گه گاهی که باران می گیرد سیل اشک مسیر گونه اش را می پیماید

مترسک می داند پرستو هرگز باز نخواهد گشت اما بی دلیل دستانش را هنوز که هنوز

هست پس از گذشت سالیان به همان حالت نگه داشته

واین در حالیست که در نگاهش تنها یک چیز هوایداست

و آن حسرت است...


منم ان یک زن تنها با قلبی شکسته

منم با باری سنگین بر دوش که کمرم را شکسته

منم با غمی سنگین در دل که وجودم را متلاشی کرده

منم با بغضی بزرگ در گلو که نفسم را بند اورده

منم ان یک زن تنها که زمستان غم انگیز زندگی اش هرگز رنگ بهار به خود نمی گیرد

منم ان یک زن تنها که دریایی در دیده دارم

منم ان یک زن تنها در کوچه پس کوچه های این شهر وحشی

من همان زنم که اینک  دیگران چون کالایی بنجول به او می نگرند

منم ان یک زن تنها که اشکش از بی وفایی یار رنگ خون به خود گرفته

من همانم که ز بس گریه کرده سرمه ی چشمش ریخته

منم ان یک زن تنها که سنگینی اه لب هایش کمر دنیا را خم کرده

منم ان یک زن تنها  که گویی خنده با لب هایش قهر کرده

منم ان یک زن تنها که ضجه هایش اشک سنگ را در می اورد

اری من هویتی دارم به اسم زن...

زنی که اوازه ی تنهایی اش در بوق و کرنا هم پیچیده

اگر زنی تنها باشد منم ان یک زن تنها


من یک کلام آخر را با بغض فریاد زدم خداحافظ و با صدای دور شدن قدم هایت به دنبالت در کوچه

تنها دویدم

نمی دانم آیا هنگام رفتنت اشکی چکاندی برایم یا نه اما من با با دیدگانی تار به رفتنت نگریستم

نمی دانم قلبت را پیشم جا گذاشتی یا نه اما تو بار فتنت تمام وجودم را با خود بردی

نمی دانم گه گاهی یادی ز من کردی یا نه اما من لحظه ای نبود که خیالم به سویت پر نکشد

هنوز هم به یاد دارم آن روز اخر را که باران اشک هایم را می شست

نمی دانم هنوز هم همانند گذشته شیفته ی چشمانم هستی یا نه اما من هرگز راهی برای

رهایی از زندان چشمانت نیافتم

آه کجا برم چال کنم این همه خاطره را؟

در همان کوچه ؟در قبلی که زیر پایت ترک برداشت و شکست؟در نگاه سردو و عاری از

احساست؟

من واهمه ندارم از دیده شدن اشک هایم

واهمه دارم از دیدن تو دست در دست دیگری

واهمه دارم از روزی که قلبت مرا از یاد برده باشد

واهمه دارم از تنها بودن و یاری نداشتن

چه کنم با این همه بغض که گلویم را در مشت خود فشرده؟بشکنمش یا فرو خورم؟

چه کنم با این سیل بی انتها که بر پهنای صورتم جاریست؟

چه کنم با این لبخند های مثل مرگ تلخ که لب هایم را سیاه کرده؟

هنوز هم هر روز با بغض رو به عکست فریاد می زنم خداحافظ و به دنبالت در کوچه تنها می دوم و

در خیالم شانه های پهنت را می بینم که سر دیگری بر روی آن است

آه چه کنم؟چه کنم با این همه ندانستن و دم نزدن؟

اه مگر نه اینکه من عزادارم؟

پس دیگر این همه رنگ و لعاب برای چیست؟

برای جشن گرفتن با خاکستر های آرزوهای سوخته ام؟

این سرمه ی لعنتی زیر چشمانم چه می کند؟

این همه سرخاب و سفیداب برای پنهان کردن رنگم که مثل گچ دیوار است؟

این ماتیک برای پنهان کردن لرزش لب هایم است؟

این همه مخفی کاری برای چیست؟

بگذارید ببیند با من چه کرده!

مادر پاک کن آرایش صورتم را...دیگر کسی نیست که آنگونه شیفته نگاهم کند

خسته ام از این همه تظاهر

چشمان گریانم را پنهان کردم اما چگونه این دله لت و پار شده ام را مخفی کنم؟

به من نگویید سکوت کن

دل من فریاد می خواهد

گلویم می سوزد از بس بغضم را قورت دادم

چرا دارید مرا گول می زنید؟ منکه می دانم دیگر بر نمی گردد

مادر در آغوش بگیر جسم بیمارم را...دلم آغوشی امن می خواهد

به من نگویید پاک کن اشک هایت را

دلم بارانی می خواهد بر سنگ قبرش

من به بغضم شکستن را آموختم اما چگونه به چشمانم ندیدنش را بیاموزم؟

مرا به جایی سرد ببرید...بلکه بتوانم آتش وجودم را که خرمن خرمن می سوزاندتم خاموش کنم

مرا به جایی خلوت ببرید... بلکه بتوانم با چشمانی تر به قصه ی دلدادگی ام خاتمه بدهم

آه مادر پاک کن آرایش صورتم را...دیگر کسی نیست که آنگونه شیفته نگاهم کند...


شاید چشمان من هم رنگ دریا نبود اما دلی داشتم که وسعتش کم تر از آن نبود.

شاید موهایم روشنایی آفتاب را نداشت اما نگاهم از هر خورشیدی سوزان تر بود.

رفتن او مثل دیگران نبود...

او در حالی در را بر رویم بست و مرا در اتاق خالی تنها گذاشت که من همرا با داد و هوار ضجه می

زدم و او را خیانت کار میخواندم و او همچون سنگی تنها به من زل زده بود.

من او را از خانه ام بیرون کردم و همزمان با صدای بسته شدن در صدای شکستن تارو پودم را

شنیدم.

من از او توضیح می خواستم اما او مهر سکوت بر لبش را نشکست.

حال من در این اتاق خالی سرگردان دنبال دله تیکه پاره ام می گردم که او با خودش برد.

کاش ساعت شنی شیشه ی عمر زمان را می شکست و باز دستانش در دستانم بود.صدای پای

حسرت ها سوهانی می شود بر روح زخمی ام.من قادر به فراموش کردنت نیستم این را می دانم

در حالی که تو مرا میان این چهار ستون آجری تنها گذاشتی.

نه تو مرا محکم در آغوش کشیدی و موهایم را بوسیدی و نه من دستانم را بر گردنت حلقه کردم و

بوییدمت.کاش می شد تو هم مثل بقیه در گوشم زمزمه می کردی زود خواهم آمد و سوار قطار

شوی و من..آه و من دنبال قطار بدوم و چشمان مشکی ام را بارانی کنم.

 سارا گریه نکن...او رفته...او عاشقی بود که لوندی های دیگری او را از تو دور کرد.مهم نیست که

ناخواسته بود خودت می دانی خیانت در قلبت جایی ندارد.

بزار با همان دخترک مو بور ایکیری خوش باشد و تو به دنبال قلبت بگرد.

او بهت گفته بود در نبودش ضجه نزن...پس تو هم ساکت بنشین و به ستون های خانه که قاب

عکس های او به آن آویخته شده بنگر.

 

 

من نه قادر به فراموش کردنت هستم و نه قادر به دوباره راه دادن تو در دل کوچکم.


 

 

مترسک از جنس چوب بود که گونی ای کثیف و پاره پاره به او پوشانده بودند

لب هیش همیشه به لبخندی مضحک که دندان های نخ نمایش را نشان می داد زینت داده شده بود

او مهربان بود اما هرگز کسی نتوانست قلبش را ببیند

کلاغ ها هم دیگر با او دوست نبودند.گاهی با او لج می کردند و موهایش را می کشیدند گاهی هم برای مدت

طولانی ترکش می کردند.

مترسک از تنهایی اش رنج می برد.او با صدای بلند فریاد شکایت سر میداد اما هرگز صدایش به گوش کسی

نرسید.گاهی پنهانی در خلوتش اشک میریخت ولی آن لبخند سرد هیچ وقت خود را پس نزد و دیگران از همین

لخند پنداشتند که مترسک از زندگی اش راضیست.

مترسک چاره ای نداشت...دیگران از پیش این لبخند مصنوعی را بر صورتش حک کرده بودند بدون آنکه بدانند از

سردی اش صورت مترسک ترک برداشته.

او پیر تر و پیرتر میشد و هنگام مرگ زیر لب زمزمه کرد:اسمم را می گذارم الهه ی تاریکی تا هنگامی که می

میرم یادگاری از من بماند.

مترسک نیاز به استراحت داشت اما همچنان مثل چوب سر جایش ماند.بوی گند جنازه اش همه جا میپیچید اما

نمی دانم چرا کسی این بو را حس نکرد!

مترسک مهربان مرد ولی هرگز ناقوس های مرگ به احترامش به صدا در نیامدند!


خماری من از نزدن کک نیست از دوری توست

بوی دود تنم بوی سیگار نیست بوی بی وفایی هایم هست

مستی من برای سر کشیدن بطری مشروب نیست

برای غم از دست دادن توست که عقل را از سرم پرانده

اه...دیگر مستی هم دوای دردم نیست

لعنت به تو سارا و ان چشم هایت که اشک را بر چشم دیگری نشاندی

چه بی صبرانه در عالم خود انتظار مهر لب هایت را بر پیشانی اش کشید

چه بی رحمانه او را در انتظار لب های تبدارت سوزاندی

بهتر نیست دهانت را ببندی و شعار ندهی؟

هر دفعه از بی وفایی دم زدی...اما اینک نوبت کیست؟

در تنهایی ات هر دم اسمش شعله کشید بر روی لب هایت

هر دم با یاد خاطراتش اشک امد بر چشمانت

اما دیگر او نیست...

و الهه ی تاریکی ماند با دنیایی حسرت


چه فریبت داد لعنتی؟

موهای بلوند؟ ماتیک لب ها؟ لاک ناخن ها؟

 من در حال سقوطم ...جاذبه ی سیاهی اس پیک مرا درون خود میکشد

در حالی که حکم دل است!

پس چرا اس حکم دست من نیست؟

اه من چقدر احمقم...موهای بلوند, ماتیک لب ها,لاک ناخن ها, دل حاکم را از

من ربود

پس چرا سایه ی سیاه غلیط دور چشمان مشکی ام را نمیبینی؟

چرا تار های سفید موهایم را میان انبوه پرهای کلاغ نمیبینی؟

این ها نتوانست فریب دهد؟

چرا روزه ی کلام گرفته ای؟

هاه چه اسان توانست با عشوه هایش دلت را تصاحب کند...لعنت


 

 

 

 گـــــــــــــــــــــــاهی...

دلم هوس شــــــیطنت میکند !!!



از همان شیطنت هایی ،

که این حرف تــــــــو پشت آن بـــــاشد ...

مگه دستم بــــــــــــــهت نــــــــــــــرسه !!!…


يه پسرايي هستن که...

صدای خنده هاشون تو خیابون نمیپیچه...

شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک...

ابروهاشون فابريك خودشه

همونایی که نه لكسوز دارن نه كمِري

اما مـرام دارن

چشمشون همه جا کار نمی کنه

دنبال موی بلوند و چشم آبي نیستن

پسرایی که موزیکـ های خارجي رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن

پُــــز نمیـــــــدن ...

پاتوقشون مهموني و شيشه و انواع مشروبي جات نیست

آره رفیـق...

اونایی که تکیه کلامشون معرفتـــــــه!!!

بی ریا، باخدا، مهربون و با مسئوليتن.....

کنارشـون آرامش داری...

کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست!!!!!

این جور پسرا خيــــــــلي مردن ...

خيلي تـــكن ، خيلي خاصــن ...

خیلی شوخن و جنگولك بازي در میـارن...

ولی احساسشون قويه ...

آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکــــــــــنه


یکی از نشونه های تصمیم درست اینه که باب میل آدم نباشه !


قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد،

یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده

شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا


مهم اینه که دل آدم پاک باشه!

• گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

• گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

• گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد.

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم.

• گفتم:

فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده...

• بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه...

• گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود. روسری اش رو کشید جلو.

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره.

از فردا دیدم با چادر اومده.

• گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چادر رو بیشتر دوست داره.

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخند می زنه...


گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده

نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت

آنجاست که با چشمانی خیس

رو به آسمان میکنی و میگویی

خدایا تنها تو را دارم

تنهایم مگذار


اجازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟

روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟ 

اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟


خدایا من دلم قرصه کسی غیر از تو با من نیست *خیالت از زمین راحت که حتی روز، روشن نیست *کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته *یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته *فراموشم شده گاهی که این پایین چه هاکردم *که روزی باید از اینجا.........

 

یادت باشه عزیزم،دوست دارم همیشه


تو گفتی با نور عشق،زندگی زیبا میشه


یادت باشه دلم رو به دست تو سپردم


این عشق اسمونی رو هرگز ازیاد نبردم


یادت باشه که عشقم ازروی بچه گی نیست


دوست دارم می دونی ازروی سادگیم نیست


یادت باشه که گاهی فکر شقایق باشی


برای من که عاشقم یه یار عاشق باشی


یادت باشه همیشه کنار من بمونی


کنار تو خوشبختم دلم می خواد بدونی


یادت باشه که می خوام برای تو بمونم


تا همیشه تا ابد ازتو بگم وازتوبخونم


یادت باشه که باتوهمیشه صادقم من


اگه برات می میرم بدون که عاشقم من


یادت باشه دلم رو هرگز به بازی نگیری


دست منو که عاشقم به گرمی عشق بگیری


یادت نره که گفتم دوست دارم عزیزم


بهار عاشقیمونو به زیر پات می ریزم


 زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز

زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز

زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست

زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است

زندگی مثل زمان در گذر است

زندگی آب روانی است روان می‌گذرد..

آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد.


رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق

تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت

بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس

تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم

وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم

یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم

قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم


می دانم که از هم دوریم و میانمان فاصله است. میدانم بین من و تو دیواریست

به بلندای آسمان اما برای با هم بودن نیازی در کنار هم بودن نیست تو یادم کنی

و نکنی من به یادت هستم.همانقدر که دلهایمان پیش هم باشد کافیست.

بگذار فاصله ها خود را به این جدایی ها دلخوش کنند وقتی دلهایمان با هم است

خیالی نیست.


ا زمانیکه به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای

دوستشان نداشته باش

زیرا عمیق ترین زخمها زخم خنجر کسی است

که با تمام وجود دوستش داشتی


ا تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا

بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !

خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام

تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :

دوستت دارم خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !


عــآقبتــ تیـکهـ انداخـــتنـ بهـ دُختَـر مَردُمـ

ﯿﮕﻦ ﺷﺒﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﻤﻴﺒﺮﻩ ﻳﻜﻰ ﺩﺍﺭﻩ
ﺑﻬﺖ
ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺎﺑﺎ ﺍﻧﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺑﺰﺍﺭﻳﺪ ﻣﻦ
ﺑﺨﻮﺍﺑﻤﻤﻤﻢ
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗران!!!!!!!!


ﺑـــﺎ ﺩﻗــﺖ ﻧـﯿـﮕــﺎﻡ ﮐـﻨـﯿﻦ


ﻫــﯿـﭻ ﮐـﺪﻭﻣـﺘـﻮﻥ ﻓـﮑﺮ ﻧـﻤﯿــﮑﻨـﯿﻦ ﻣــﻦ ﻫـﻤـﻮﻥ ﻧــﯿـﻤﻪ ﮔــﻤـﺸـﺪﺗـﻮﻥ ﺑﺎﺷﻢ؟ :
| واقعا خاک تو سرتون فک نمیکنید :| اصن فکرم میکنید:|
 

يكي از شباهتهاي اكثر خانومها اينه كه طرز تهيه انواع استيك و ژيگو رو از برنامه آشپزي دنبال مي كنن
آخرش شام همون كوكو سبزي رو درست ميكن


آبریزش بینی دارم رفتم داروخونه قرص ضد حساسیت بگیرم ......
تو عوارض جانبیش نوشته :
.
.
.
.
.
.
.
.
سردرد، سرگیجه، حالت تهوع، اختلال در خواب،
نارسایی کبد، سکته ی قلبی، سکته ی مغزی، مرگ ناگهانی!!!
هیچی دیگه پشیمون شدم میکشم بالا امنیتش 
بیشتره

والاااا


رفتی برو گلم فقط از کنار برو قاطی ادما نشی دوباره خودتو گم کنی {-7-}
 

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻣـﺮﺩﻡ;ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ : ﺧـــــﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ

ﺑﻪ ﺧــــﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺑﺮﺳﺪ |: . . . ﺍﻣﺎ ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ اینترنت ﺑﻮﺩ |:


بــه بــعـــضــیــا بـایــد گــفــت شــمــایــی کــه تــا دورت شــلــوغ مــیــشــه جَــــو مــیــگــیـــرتـــــت حــواســت بــاشــه تـــنــها کـــه شــدی بــغــض نــگــیــرتــت ؟
 


برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد


نه می توان فریاد زد!!برای بعضی دردها,


فقط می توان نگاه کرد


وبی صدا شکست..!!

.

.

.

برای همه خوب باش.


آنکه فهمید همیشه کنارت خواهدماند


وآنکس که نفهمیدروزی دلش برای


خوبیهایت تنگ میشود...

.
 

هموار باش که راه باشی برای همه هرچند له شوی و فراموشت کنند
بدان کسی هست که می داند و می بیند


به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی

سلامتی اون پسری که رفت توپارک به دوس دخترش اس دادگفت :کجایی؟
دختره گفت :سرماخوردم روتخت خوابم...
پسره که داشت نگاشون میکردرونیمکت نشستن بهش اس داد:دست عشقتوول کن لااقل اون سرمانخوره
دختره جواب داد:چی میگی؟
پسره رفت از پشت دستشوگذاشت روشونه دختره دختره برگشت...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسره دیدیکی دیگس 
عاقاضایع شد
ارفت فرارکنه دوس پسر دختره گرفتش تاخورداینوزدکه تادم خونشون صداسگ میدادااااااااا
دوس دخترخودشم دیگه جوابشونداداین عقب افتاده رو

مراازیاد بردآخر
ولی من به جز او
عالمی رابردم از یاد

 

یادش بخیر من بودم و تو
اوبود و دیگری
این روزها 
توایی و او
من ماندم و خدا

 

خودم را قـــاب کردم 
به دیـــــوار کوبیدم !
تا بــــــــــرای همیشه 
جلوی چشمم باشم 
و عبرت ... !!!
حالا دیگر ، 
همره شبهایم شده ، 
خیالی خام 
و یک قلب سرد 
و این ... دیوار !

 

اگر عقل امروزم را داشتم
کارهای دیروزم را نمی کردم . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم
عقل امروزم را نداشتم.!!

 

به ســـــلامتی اوناییکه ..
وقتی براش وقت و عُمرت رو میذاری ..
وقتی براش عشق و احساست رو میذاری
وقتی باهاش میمونی و فقط ِ فقط با اونی !
وقتی همه رو بخاطرش رد میکنی
و جلوی عالم و آدم بخاطرش وا میستی ..
قــَــدرتو میـــدونه !!
دلت رو نمیشکونه !!

 

دوستی های امروزی......

بعضی دوستیها مثل قصه نوحه ، (بعضیا از ترس توفان میآن پیشت)

بعضی دوستیها مثل قصه ی ابراهیمه ( باید همه چیزتو قربانی کنی)

بعضی دوستیها مثل قصه مسیحه ( آخرش به صلیب میکشنت).

اما بیشتر دوستیها مثل قضیه موساست ، ( یه کم که دور میشی یه گوساله جاتو میگیره)

 

مورد توجه آقايان

ازمزایای دختربودن
ماهیچ وقت کچل نمیشیم که بریم سربازی
خواستگاری نمیریم که جواب ردبشنویم
هیچوقت لقب بیکاربه ماتعلق نمیگیره
اویزون کسی نمیشیم که شماره بدیم
همه مارو دوس دارن
نیازنیس پول داشته باشیم
عقده موی بلندوابروی شیطونی و گوشواره و... نداریم
مزاحم به ماگفته نمیشه
اگه یه بدبختی برحسب اتفاق به ما میسکال بندازه مث بختک بهش نمیچسبیم و شماره رو ده سال دیگه ذخیره نمیکنیم
به خاطر مهریه زندان نمیوفتیم
همیشه حق تقدم با ماست.

 

وقتی عاشقش شدم که دیدم

هیچوقت دلمو نشکست

هیچوقت بهم نه نگفت

همیشه در جواب بچه بازیهام

خندید و گفت: عاشق همین کاراتم...

کسانی که پشت سرمن حرف میزنن 
عاشقتونم که اینقدر درگیر منید


 
 
 
هیس!!!!!! 
هیچی نگو
صدای تورا بادهم نباید بشنود 
تمام وجود تو مال من است 
مردم می گویند حسودم 
تو می گویی دیوانه ام 
اما من عاشقم!!!!!
 
 
دوستت دارم ای مرد 
حرف هایم را بفهم 
اگر چه خط خطی است 
بهتر از این بلد نیستم من همینم!!! 
امی و بی سواد.... 
تو هم مثل من باش 
کج و کوله بنویس اما.... اما دوستم داشته باش! 
 
عشق چيز عجيبي است
 

وقتی که ما ایرانیا میخوایم کسی رو ستایش کنیم؛

عجب نقاشیه نکبت… 

چه دست فرمون داره توله سگ…

چه صدایی داره کثافت … 

چه گیتاری میزنه ناکس… 

استاده کامپیوتره لامصب… 

عجب گلی زد بی وجدان… 

بی شرف کارش خیلی درسته… 

دوستت دارم وحشتنـــــاک… 

وقتی که میخوایم ناسزا بگیم یا نیش و کنایه 

بزنیم ؛ 

برو شازده…؟ 

چی میگی بامعرفت …؟ 

آخه آدم حســـابی…؟ 

چطوری آی کیو…؟ 

به به استاد معظــــم…؟ 

کجایی با مرام…؟ 

آقای محترم…؟ 

برو دکتـــر برو…؟ 







بیاندیش … نخند

 

کـــــــآش تــو تقــــویــــمـ 

روز نـــــــآمـــــــرב هـَـمـ בاشـتیــمـ

کــ ه بشــ ه بـ ه بعضــــیـآ

تبریـــــک گفـت

کاش همه یاد بگیریم :

"کاش ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﯿﻢ :ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﯽ

ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﯽ

ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮ 20 ﺑﮕﯿﺮﯼ

ﺟﺎﯼ 20 ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ 16 ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯿﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ .

ﺍﺯ "ﺗﺮﯾﻦ " ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﻦ

ﺧﻮﺷ


نظرات شما عزیزان:

mahasa
ساعت12:13---28 مرداد 1396
تاحالا اخر وبلاگت نیومده بودم این پستت عالیه عجقم

sadaf
ساعت12:59---6 خرداد 1393
آدامس ها جزو بزرگترین اساتید هستند

از کودکیمان تلاش می کنند به ما بفهمانند

” هیچ شیرینی ای ماندگار نیست “



sadaf
ساعت19:04---1 خرداد 1393
بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسبهای چوبکی



خاطرات کودکی زیباترند / یادگاران کهن ماناترند



درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود



درس پند آموز روباه و خروس / روبه مکار و دزد و چاپلوس



روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است



کاکلی گنجشککی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود



باوجود سوز و سرمای شدید / ریزعلی پیراهن از تن می درید



تا درون نیمکت جا می شدیم / ما پر از تصمیم کبری می شدیم



پاک کن هایی ز پاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم



کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش درد داشت



گرمی دستانمان از آه بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود



همکلاسی های درد و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار



بچه های دکه سیگار سرد / کودکان کوچک اما مرد مرد



کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود و تفریقی نبود



کاش می شد باز کوچک می شدیم / لااقل یک روز کودک می شدیم



یاد آن آموزگار ساده پوش / یاد آن گچ ها که بودش روی دوش



ای معلم نام و هم یادت بخیر / یاد درس آب و بابایت بخیر



ای دبستانی ترین احساس من / بازگرد این مشق ها را خط بزن.ممنون
پاسخ: قشنگ بود


یه دیونه...
ساعت20:06---28 ارديبهشت 1393
مطالبتون رو خوندم
حرف دل بودن
بعضی هاشون درد
بعضی هاشون درمان
بعضی ها هم امید
درسته دنیا عوض شده
آدما عوضش کردن
ولی هنوز خیلیا دل به عوضی شدن ندادن
وآدم موندن
یکیش خودتون
ممنون برادرخوبم از توصیه هات
شادم کردی
ممنون که به فکر خواهرهات و فساد جامعه هستی
خدانگهدارتون باشه
یاحق


یسنا
ساعت17:22---25 ارديبهشت 1393
راسی قالبمم باز عوضیدم
نمیدونم چرا خره ی قالب گرفتم جدیدن خخخخخخخخ


یسنا
ساعت17:21---25 ارديبهشت 1393
سلاااااااااااااااااام
داداشی تو نمیدونی چرا چن وخته نمیدونم آپ کنم؟؟؟
اخه هر پست جدیدی ک میزارم میره انتهای وبلاگ ب جای اینکه بیاد اولش
قبلن اینطوری نبودا
همه تنظیمات رو هم چک کردم. نمیدونم چشه
داره دیوونم میکنه


mahya
ساعت20:09---22 ارديبهشت 1393
" دلــــم
پُـــر از زخـمـهـایـی سـت
کـه قـرار اسـت وقـتـی بـزرگ شـدم
فـرامـوشـشـان کـنـم ... ! "


یسنا
ساعت19:20---22 ارديبهشت 1393
اوهوم قربونت داداش

mona
ساعت11:49---17 ارديبهشت 1393
گر باران ببارد،



باز می آیم درون کوچه ی امید



واز ترکیب دستانم برایت چتر میسازم؛



مبادا قطره ای باران،



بیازارد نگاه مهربانت را...


mona
ساعت11:48---17 ارديبهشت 1393
سلام دوست خوبم
وبلاگت واقعا قشنگه اینو بدون تعارف میگم
درضمن لینک شدی با افتخار


sona
ساعت18:58---6 ارديبهشت 1393
حالا ببینم چی میشه

sona
ساعت17:06---6 ارديبهشت 1393

عالییخجالتی



sona
ساعت16:27---6 ارديبهشت 1393
یه سوال :

شما چند سالتونه ؟


vahval
ساعت11:42---6 ارديبهشت 1393
سلام ، وب قشنگی داری
مطالبشم قشنگ بود فقط همینه فونتش یکم کوچیک بود
موفق باشی داداشم


sadaf
ساعت10:15---6 ارديبهشت 1393
سلام ممنون نظر لطفتونه وبلاگ شمام خیلی مطالبش خوبن
پاسخ ممنونم


sadaf
ساعت10:14---6 ارديبهشت 1393
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود

با تعجب به ماهی نگاه میکرد

با خود میگفت : سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز

نمیکند ؟؟؟ !!!


sona
ساعت23:10---4 ارديبهشت 1393




سونا
ساعت13:56---4 ارديبهشت 1393
نه خدا نکنه ولی از هرچی پس نامرده بدم میاد مخصوصا اگه اسفندی باشه .... : X

سونا
ساعت11:00---4 ارديبهشت 1393
اره راست میگی

سونا
ساعت10:04---4 ارديبهشت 1393
سلام ....
داداش واقعا راست راست میگی ....
راستی ممنون که بازم واسم نظر گذاشتی .... بابت گلام ممنونم .... منم چنتا برا خریدم


امين شادي
ساعت9:35---4 ارديبهشت 1393
ممنون گلم نظرلطفته

سونا
ساعت22:59---3 ارديبهشت 1393
یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانیهاست

اگر پیدا کردی قدرش را بدان
پاسخ:توي زمونه كم پيدا ميشه اما با ووفا هاي هستند كه كم نظير اند


سونا
ساعت22:55---3 ارديبهشت 1393
وظیفه بود داداشه گلم ....

Anahita
ساعت0:11---3 ارديبهشت 1393
سلام پست های وبلاگت خیلی قشنگه ...

چقدر دیر آپدیت کردی.

امیدوارم موفق باشی
پاسخ: ممنونم همينطور شما


نگار
ساعت22:55---2 ارديبهشت 1393
وب توهم خوشگله.

بم سربزن حتما. خوشحالم میکنی
پاسخ: حتما


مهران
ساعت20:59---2 ارديبهشت 1393
سه نفر رو هرگز از دست نده
مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها
چون دوست واقعی ان..
خیلی قشنگ بود ایول درورد من که خردادی هستم کاملا درسته جالب بود
موفق باشی


احسان
ساعت0:07---25 فروردين 1393
سلام مرسي از وب قشنگت جالب بود

بازهم بهم سر بزن

مرسي
پاسخ:حتما


پرپر
ساعت19:40---24 فروردين 1393
سلام میثم هر دیدی بازدیدی داره مرسی از اینکه به وبلاگ منو عشقم سر زدی خوشحال شدیم,هرروز سر میزنم لطفا پست جدیدی بزار
پاسخ:چشم حتما


شبگرد تنهــــــــــــا
ساعت12:37---24 فروردين 1393
فداااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااایی داری
پاسخ:قربونت برم اجي


شبگرد تنهــــــــــــا
ساعت11:22---24 فروردين 1393
من موافقم .شما لینک شدین من چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شبگرد تنهــــــــــــا
ساعت21:42---23 فروردين 1393
مرسی که بهم سرزدی وبلاگت عاااااااااااالی بود


mahdi
ساعت18:13---16 فروردين 1393
سلام دوست عزیز وبلاگت خیلی خوب بود اگه تونستی به وبلاگ من هم سری بزن

ممنونم
پاسخ: سلام سال نو مبارك حتما


mahdi
ساعت18:13---16 فروردين 1393
سلام دوست عزیز وبلاگت خیلی خوب بود اگه تونستی به وبلاگ من هم سری بزن
ممنونم


mahdi
ساعت18:12---16 فروردين 1393
سلام دوست عزیز وبلاگت خیلی خوب بود اگه تونستی به وبلاگ من هم سری بزن
ممنونم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:53 توسط darknes |

مطالب پيشين
, ساعت 17:53" > درد دل